اساسی ترین روش تغییرات سریع

اساسی ترین روش تغییرات سریع

 

باور ها اساسی ترین روش تغییرات سریع در زندگی

 

باور چیست ؟

قانون باور ها اساسی ترین روش تغییرات سریع در زندگی شماست

هر چیزی که بارها و بارها ببینیم ، زیاد تجربه اش کنیم و زیاد تکرار ش کنیم ، باور می شود . اینگونه است که هر آنچه که باور داریم زندگی ما را رقم زده است

نکته اینجاست که هر چه باور کنی اتفاق می افتد ، در واقع باور فکری است که آنقدر قوی است که تمام افکار مشابه را به خود جذب میکند و شما فکر می کنید واقعیت زندگی همه ، اینطور است .

دقت کنید که ما ذهنی داریم که دریک ثانیه ۷ هزار رشته ی فکری از آن می گذرد و فقط به آنهایی توجه میکنم که باور قوی برای اتفاق افتادن طبیعی آنها داریم!!!

 

یعنی در پس باور های عمیق ما نهادینه شده است که بیماری همیشه هست و هر لحظه گسترش می یابد . به محض توجه به این فکرگذارا ، همان روز اخباری را می شنوید که خبر های گسترش مریضی را برای شما تایید و اثبات می کند و شما بیشتر باور می کنید که واقعاً مریضی در حال گسترش است

باور

 مثال:

برای ما بدیهی شده است که در یک شهر حتما چندین فرد در خانه مریض هستند و مریض شدن جزیی از زندگی است و تعمیم می دهید که مریضی در تقدیر هر انسان نوشته شده و حتما اتفاق می افتد

… اما … هنوز باور ندارید که می توان تمام عمر را با سلامت  زندگی کرد و هرگز مریض نشد !!!

چرا باور ندارد ؟ چون کسانی را ندیده اید که این ویژگی را داشته باشند و در تمام عمر سلامت  باشند.

اما زود قضاوت نکنید !!!

داستان باور ها از تجربه بدست می آید و تجربیات تمام باور ها را می سازد.

 

⮚ مثال می زنم :

فرض کنید روزی به جزیره ای ناشناخته سفر کرده ایم ؛ در ورودی جزیره فردی را میبینیم . با احتیاط ، به او نزدیک می شویم و می خواهیم ما را راهنمایی کند که ما در چطور مکانی هستیم ! اتفاقی متوجه شویم چشم های آن فرد آبی و رنگ پوستش سرخ است . این نقطه ی شروع توجه است!!!

کمی جلوتر چند نفر را کنار ساحل می بینیم . وقتی نزدیک می شویم در حین گذر باز هم متوجه می شویم آنها دارای چشم آبی و پوستی سرخ هستند!!! کمی جلوتر ، در ورودی جنگل باز فردی را میبینیم که قدم میزند . او هم چشم هایی آبی و پوستی سرخ دارد !!! این بار توجه شدید ، مرکز انرژی را به تحریک وا می دارد و شما دچار شک می شوید .

ما در حالت بهت و شک ، در کسری از ثانیه نتیجه می گیریم که تمام افراد این جزیره این ویژگی را دارند. چرا ؟ چون چندین بار این پدیده را دیدیم، چون تجربه کردیم.

بعدا اگر بخواهیم از این جزیره یاد کنیم چه میگویم ؟ آفرین ، می گویم :جزیره ی سرخ پوستان چشم آبی!

این درست قضیه شکل گیری یک باور در ذهن ماست ، پس باور با تکرار ساخته می شود

حالا  اگر داخل جزیره یک نفر را دیدیم که اتفاقی چشم هایش مشکی و سیاه پوست باشد ، با خود میگوییم این غریبه است. چون اولین نمونه مخالف ما را قانع نمیکند بلکه باید بار ها تکرار شود که این ذهنیت بشکند و ما حس کنیم این جزیره ی همگانی است. پس باور همانطور که ساخته شده همانطور هم نابود می شود .یادمان باشد که باورهای بنیادین ذهن ما ، آنقدر تکرار شده اند که گاهی تشخیص و تغییر آنها مقدار آزار دهنده است.

به همین دلیل ” تجربه ، رسول خداست ” و اساس شکل گیری یک روش جدید در زندگی ماست که اگر چندین بار تکرار شود باور می شود .

ببینید ما فقط از تجربیات گذشته ، به خاطر بارها و بارها یک جور فکر کردن ، اینقدر ضربه خوریم ! حالا  این نمونه ی ساده را به تمام زندگی تعمیم دهید !!

واقعاً چه فاجعه هایی رخ می دهد ، وقتی بدون فهم قانون باور ها بخواهیم ادامه دهیم ؟

باور

داستان باور ها در ذهن ما اینقدر عمیق است ، چطور انتظار داریم در باور های پنهانی که در زندگیمان هست اینقدر قاطعانه بگویم که :

  • نه مشکل از من نبود ،من شک ندارم مقصر من نبودم!!
  • من همه چیز را خوب بررسی کردم ، مشکل از دیگران است!!!
  • چرا نتایج بدست نمی آید ، واقعاً اشکال از کجاست؟
  • من تمام تلاشم  را کردم ، محال است من اشتباه کنم!!

 

تمام اتفاقات به واسطه نقطه تمرکز ما اتفاق می افتد

دوستان خوبم باید بگویم که:

تا وقتی نپذیریم تمام اتفاقات به واسطه ی نقطه ی تمرکز لیزری ما اتفاق می افتد ، واقعاً تغییری رخ نمی دهد . چون به سرعت از نتایجی که دوست نداریم شانه خالی می کنیم …

ما فریاد میزنیم :

  • من آن بیماری لعنتی را جذب نکردم ؟!
  • ما جوش می آوریم و می گوییم : من آن فرد دیوانه را به زندگیم دعوت نکردم ؟!
  • من هیچ وقت نخواستم کسی از من دزدی کند ؟! امکان ندارد من بخواهم فقیر بمانم ؟!
  • من هیچ آن تصادف زجر آور را به زندگیم جذب نکردم ؟!
  • من نخواستم ، من دوست نداشتم ، من آرزو نداشتم ، من جذب نکردم ، من نبودم که ….

 

کمی دقت کنید ، این ها همان چیز هایی بود که نمی خواستید اما همین الان درخواستش کردید !

باید محکم و قاطعانه بگویم درست خود شما بودید که بارها و بارها این موارد را خواستید اما متوجه آن نبودید چون در ناخودآگاه  شما رخ می داد.

نقطه ی عدم مقاومت شروع تغییرات  است ، بپذیرید مسئول تمام اتفاقات زندگی تان هستید و بعد تغییرات شروع می شود

ناخودآگاه هوشمند

در یک تحقیق مشهور جهانی ، زیگموند فروید ،پدر علم روانشناسی و شاگردانش روی چند صد نفر این آزمایش را انجام داد تمام نتایج یکسان بود

او متوجه عاملی بسیار مهم در ذهنیت تمام افراد شد ، این عامل را ” ناخودآگاه  هوشمند ” نام گذاری کرد

.مشاهدات او نشان میداد که تمام کارهایی که ما در زندگی خود انجام میدهیم را یکی از دو عامل زیر کنترل دقیق میکنند . او اتفاقات ذهن را به دو قسمت ” خودآگاه  ” و ” ناخودآگاه  هوشمند ” تقسیم بندی کرد اما درکمال تعجب سهم ناخودآگاه  را ۹۵ درصد و سهم خودآگاه  را ۵ درصد قرار داد

باور۱

او ذهن را به کوه یخ شناور روی آب تشبیه کرد ، قسمتی که میبینیم و روی آب است خودآگاه  و ذهن هوشیار ماست و این فقط ۵ درصد کل کوه یخ است و قسمت اصلی کوه که عظمت آن را در خود جای داده، ذهن نیمه هوشیار و ناخودآگاه  ماست و این ۹۵ درصد حجم کوه یخ است اما ما آن را نمیبینیم چون زیر آب پنهان است .

او وقتی افراد را مورد مطالعه دقیق قرار داد فهمید ما انسانها برای بسیاری از کار ها اصلا فکر نمیکنم و به طرز عجیبی همیشه آن را درست انجام میدهیم ما در بیشتر مواقع اصلا متوجه نیستیم نفس میکشیم یا راه می رویم . به این صورت که ، اصلا فکر نمی کنیم که در پیاده روی قبلی ، اول پای راست را بلند کردیم و بعد پای چپ را جایگزین کردیم یا بالعکس !

اما در تمام آن مسیر ما با تعادل بسیار بالا حتی میدویم بدون لحظه ای تمرکز روی چگونگی انجام آن ، این همان ناخودآگاه  هوشیار ماست که ۹۵ درصد کار های روزانه و افکار ما را هدایت و کنترل میکند بدون اینکه ما متوجه آن شویم .او می گوید : ما می دانیم تمام این کار ها در تجربه های اول برای ما بسیار زمان بردند و ما بار ها زمین خوردیم و یاد گرفتیم با کمک گرفتن از دیوار بلند شویم ، یاد گرفتیم کف پا را بر زمین بگذاریم و وقتی میخواهیم به جلو برویم باید روی پنجه ها فشار وارد کنیم .

اما بعد از تسلط ، ناخودآگاه  ما ، آن را کنترل می کند. ما این تجربه های نو و تازه را که تمرکز بالا میطلبد را ، اعمال هوشیارانه میگویم که در ذهن خودآگاه  قرار دارند ، این ها تماما به عنوان ورودی جدید باید آنقدر تکرار شود که به ناخودآگاه  منتقل شود مثل یاد گیری دوچرخه سواری یا مهارت شنا یا یادگیری زبان جدید یا رقصیدن یا ثروتمندی یا سلامت ی یا روابط عالی داشتن ویا مهارت های دیگر…

 

پس دقت کنید که ، ما برای فارسی حرف زدن زجر نمیکشیم و این در صورتی بود که در کودکی کلمات را به زور ادا میکردیم ، ما با تکرار استاد کلام شدیم ، استاد دوچرخه سواری ، استاد راه رفتن و ….

پرنده ها برای پرواز و ماهی ها برای شنا و پلنگ ها برای دویدن سریع ، زجر نمی کشند ، طبیعی است که آنها اینطور باشند ، به همین دلیل به راحتی و حتی بدون تمرکز انجامش میدهند .

یادمان باشد ناخودآگاه  برای انجام کاری اصلا زجر نمیکشد ،بلکه آن را با دقت بالا و نقص کم انجام میدهد و در تمام موارد آنقدر قدرتمند عمل میکند که قادر است صدها کار را با دقت بسیار عالی و به طور همزمان انجام دهد .تمام رفتار ها و کنش های جدید که هنوز برای ما عادی نشدند در خودآگاه  ذهن ما هستند .

⮚مثال :

ما در تجربه ای جدید برای اولین بار در محیطی بسیار شلوغ شروع به مطالعه میکنیم ،

لحظات اول دیوانه کننده است ، اما بعد از چند دقیقه اصلا انگار صدایی را نمی شویم

این تجربه مشابه را همه ی ما ، وقتی عطر میزنیم ؛ داشته ایم . لحظات اول بو را حس می کنیم اما بعد از چند دقیقه انگار هیچ بویی را حس نمی کنیم !

آن بو برای ما محو میشود اما دیگران یادآوری می کنند : عجب عطر خوشبویی و بعد به خودمان تلنگر میزنیم راستی چرا من بویش رو احساس نمی کنم؟

حالا  اگر ما دائما در محیط شلوغ درس بخوانیم این تجربه عادت میشود حتی در لحظه ی شروع هم متوجه آن صدها صدای مختلف نمی شویم و عادت ها همان باورهای ما هستند که در عمل نشان داده میشوند .حتی افرادی به ما میگوید چطور می توانی در این محیط شلوغ مطالعه کنی ؟

آنها باورشان نمی شود چنین چیزی ممکن است چون افرادی را ندیدند که چنین ویژگی داشته باشند

اما به محض دیدن اولین نمونه باور قدیمی آنها می شکند و میگویند امکان دارد چون یک نفر را می شناسم که توانسته است این کار را بکند

باور ها همه چیز ما هستند ، باور ها قدرتمند ترین الگوی ذهنی ما هستند که وقتی تغییر داده میشوند همه چیز را تغییر میدهند .

نکته ی بسیار جالب اینجاست که ما باور هایمان را خودمان انتخاب نکردیم . ما حتی دین خود را خودمان انتخاب نکردیم . ما به دنیا آمدیم و چون پدر و مادر ما مسیحی ، یهودی یا مسلمان بودند ما هم به همان دین دستورات را از سر گرفتیم .

ما انتخاب نکردیم که با کدام زبان صحبت کنیم ، اگر در کودکی با ما انگلیسی صحبت می کردند ما کودکی بودیم که انگلیسی صحبت می کند اما در کشوری فارسی زبان زندگی می کند .

دقت کنید که باور ها توسط این موارد شکل می گیرد :خانواده / محیط زندگی / دوستان / فرهنگ / رسانه ها و …

 

اگر در خانواده ای باشیم که بسیار مریض می شوند ، به احتمال زیاد ما هم بسیار مریض می شویم.

 

اگر دوستانی ، کم درآمد و با وضع مالی بد ، داشته باشیم به احتمال زیاد ما هم میا نگینی از درآمد آنها را خواهیم داشت ! اگر در محیطی باشیم که روابط عاشقانه را نفرت آور بداند به احتمال زیاد ما در این مورد دچار مشکل می شویم ! اگر در فرهنگی باشیم که اعتقاد دارد بیماری های لا علاج وجود دارد به احتمال بسیار زیاد بسیاری از افرادی را میبینیم که بیماری لاعلاج بیشتری نسبت به تمام دنیا دارند!

 

اگر به رسانه ای نگاه کنیم که دائما اخبار جنگ و قحطی و درگیری و زلزله و فقر و بیماری های مختلف را منتشر میکند به احتمال بسیار زیاد ما مردمی را میبینیم که در زندگی بسیار ضعیف ، با هراس و با درگیری زیاد ، به همراه قحطی و جنگ و بیماری های فراگیر روبرو هستند ! این در حالی است که گروهی دیگر که به این اخبار و فیلم ها و صحبت های رسانه های اجتماعی توجه نمی کنند و رسانه ای متفاوت و مثبت نگاه می کنند ، به طور اعجاب انگیزی زندگی شاد و سالم تری را تجربه می کننند . این

تفاوت بارز در درک قانون باور هاست . که تماما از تجربه و تکرار بدست آمده است.

 

درگیری و بیماری و فقر وجود دارد چطور آنها را نبینیم ؟!

بسیاری از افراد به من می گویند : این به این معنی است که ما مثل کبک سرمان را زیربرف کنیم و واقعیات را نبینیم ؟ خب واضح است درگیری و بیماری و فقر وجود دارد چطور آنها را نبینیم ؟!

جواب من بسیار ساده است .

قدرت ذهن۱

 

من می گویم به هر چیزی که دوست دارید در زندگی شما اتفاق بیافتد ، توجه کنید .

اگر بیماری و فقر و جنگ و قحطی و اعتیاد و .. آن چیزی است که دوست دارید تجربه دائم زندگیتان باشد خب به آن توجه کنید ، هیچ بحثی نیست و ما برای انتخاب شما ارزش قائلیم

اما اگر دوست دارید متفاوت زندگی کنید آگاهانه به موارد دلخواه توجه کنید . ورودی های ذهن و تجربیات جدید ذهن خود را تماما آگاهانه کنترل کنید تا باور شما تغییر کنید و شرایط جدید را تجربه کنید.این یک قانون است .

خواهش می‌کنم اصلا این موضوع را ساده نگیرید .

باز هم می گویم : به چه چیزی توجه میکنید ؟ همان را به زندگیتان دعوت میکنید

چون کائنات نه را نمیفهمد . شما بیماری و فقرو روابط ناسالم را میبینید و در باطن می گویید : من که خودم می دانم این را دوست ندارم پس آگاهانه خلقش نمی کنم

اما نه …… اینطور نیست . دنیای هوشمند درون شما با احساس سر و کار دارد !!!

کائنات شما را قضاوت نمی کند او کاری ندارد که انتخاب شما درست است یا غلط ، یا به نفع شماست یا ضرر شما ؛ شما اختیار دارید ، اما جهان هم قانون دارد. او به تمام احساس های شما دائم می گوید: فرمانبردار سروم . اتفاقی که می افتد این است ، کائنات آن انکار های شما را فقط مثبت میفهمد و از آن بیماری و فقر و شکست ها در زندگی شما بیشتر دعوت میکند ، کافی است به آن توجه کنید که تا بیماری و فقیر و جنگ مشکلات زیادی را ببینید. این سرشت و مشیت جهان است.

 

یادتان باشد ما تعهد دادیم که تغییر کنیم و برای آن حاضریم تکرار و تمرین کنیم و از آن لذت ببریم.

ما نمی خواهیم فقط آگاهیمان بالا برود ، ما قول دادیم تغییر کنیم . تغییر ظاهر نمی شود مگر به عمل! پس با جدیت تمام ، دفتری زیبا تهیه کنید و خلاصه ی هر فصل را بازنویسی کنید . حتما تمرینات را حتما انجام دهید تا نتیجه بگیرید .آگاهی که عمل نیاورد حرف بیهوده است.

 

 

❖تمرین شماره : ۱

به لیست مخاطبان خوددر گوشی و لیستی از دوستانی و همکارانی که با آنها ملاقات دارید نگاهی بیندازید ، بسیار ی از افراد همیشه از درد و غم و بیماری حرف میزنند بسیاری از آنها خبر رسان ترس و مرگ و فقر هستند ، با ایمان آنها را از لیست حذف کنید اجازه دهید جهان جای خالی آنها را با افراد بهتری پر کند ) شک نکنید وقتی نفسی مرده را بیرون میدهید نفسی جان فشان میگیرید ، با ایمان گام اول را بردارید (

 

 

❖تمرین شماره : ۲

تلویزیون و رسانه های عمومی را به کلی از زندگیتان بیرون بندازید . اجازه ندهید فیلم ها و خبر های پراکنده برای زندگی شما تصمیم بگیرند .

مطلبی که مورد علاقه شما هست را در گوشی و یا لپ تاپ خودتان دانلود کنید و آگاهانه بخواهید که چیزی را ببنید که دوست دارید، نه چیزی که همه دوست دارند و شما ناچارید آن را در رسانه ببینید.

) تمام خبر ها و فیلم هایی که در رسانه های جهانی پخش می شوند به ندرت تماما نکات مثبت و خالص دارند ، شما بازیچه ی تصمیمات دیگران نیستید سبک زندگی خودتان را داشته باشید و از آن لذت ببرید _ طبق آمار فقط ۴ درصد مطالب رسانه های جهانی واقعاً از جنس آگاهی ناب هستند. ۹۶ درصد دیگر تمام باور ها مخرب رابه شما تلقین می کنند . آن ۴ درصد را فدای آن ۹۶ درصد مخرب نکنید و تصمیم بگیرید به مطالب دلخواهی که خودتان دوست دارید توجه کنید(

 

❖تمرین شماره : ۳

لیستی از بهترین لحظات زندگیتان تهیه کنید این بهترین حس دنیا را به شما انتقال می دهد

مثال : لحظه ی قبولی در آزمون ، لحظه ی تولد فرزند تان ، لحظه ی سلامت ی کسی که دوستش دارید ، لحظه ای که کسی شما را بوسید ، لحظه ای که تولدت را تبریک میگویند ، لحظه ی که فکر نمی کردید کارتان اینقدر خوب پیش برود ، لحظه ای که عشق زندگی خود را دیدید ، لحظه ای که هدیه ای از کسی که دوستش دارید گرفتید ، لحظه ای که آن معامله ی بزرگ به طرز معجزه آسایی انجام شد، لحظه ای که ترفیع گرفتید و درآمد تان افزایش یافت ، لحظه ای که دوباره به زندگی برگشتید و نجات پیدا کردید ، لحظه ای که آنقدر خندید که چشمانشان را اشک گرفت ، لحظه ی اشک شوق ، لحظه ی که جایزه نفر برتر را گرفتید و بی شمار حس های خوب دیگر ….

این تمرین بی نظیر است واقعاً انسانهایی که از همین تمرین نتیجه گرفتند بی شمار است ، پس با عشق بنویسید و در جایی نصب کنید که آن را ببینید ؛ همان لحظه که مینویسید حالتان چقدر خوب است

 

خب برای خدمت به خودتان انجامش بدهید و خودتان را خوشحال کنید ، این زیباست که شما میخندید و ذوق زده هستید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

enemad-logo