آیا می توانیم در یک لحظه در دو مکان باشیم؟
برای دیدن قسمت اول این مقاله اینجا کلیک کنید
آیا می توانیم در یک لحظه در دو مکان باشیم؟
فیزیک کوانتومی میگوید یکذره درآنواحد میتواند در چند مکان و موقعیت باشد اینیکی از عجیبترین مفاهیم و یکی از نشانههای دنیای کوانتوم است.
دنیا تا وقتیکه ما انتخاب کنیم دامنهای از واقعیتهای ممکن را به ما نشان میدهد قهرمانها چیزی را که میخواهند انتخاب میکنند در یکلحظه چند جهت هستند و چند موقعیت را تجربه میکنند ویکی را بهدلخواه انتخاب میکنند. بستگی به این دارد که تا کجای هزارتوی معما میخواهید پیش بروید.
چطور یک سیستم یا شیء میتواند درآنواحد در دویا چند وضعیت باشد؟
واقعا ساده است ما بهجای در نظر گرفتن چیزها بهعنوان اشیا به این عادت کردهایم که همهچیز در اطراف ما بهخودیخود وجود دارند که مستقل از تأثیر و اراده ما هستند.
باید این طرز تفکر را دور انداخت. بهجایش باید بفهمیم که حتی دنیای مادی پیرامون ما ازجمله این صندلی این میز این اتاق این فرش و همچنین این دوربین همه و همه فقط جنبشهای ممکن خودآگاه ما هستند؛ و من با انتخاب لحظهبهلحظه از این جنبشها برای واقعیت دادن به تجربیاتمان استفاده میکنیم؛ و این تنها فکر افراطی هست که شما باید داشته باشید ولی باید بدانید که این خیلی افراطی است چراکه ما به این دیدگاه تمایل داریم که دنیا بهخودیخود و مستقل از تجربه من وجود دارد اما اینطور نیست فیزیک کوانتوم دراینباره بسیار روشن صحبت میکند شخص
هایزنبرگ میگوید: اتمها جسم نیستند آنها فقط مجموعهای از تمایلات هستند پس بهجای فکر کردن به اشیا باید به احتمالات فکر کنیم، احتمالات خودآگاه
آیا می توانیم در یک لحظه در دو مکان باشیم؟
امروزه می تونید در آزمایشگاه ببینید که اجسامی که بهاندازهای بزرگ هستند که با چشم غیرمسلح دیده میشوند همزمان در دو مکان وجود دارند. حتی میشود از آنها عکس گرفت.
حالا اگر یک عکس را به آنها نشان دهیم میگویند خب چه عالی اینجا یک لکه نوری هست اینجا هم یک لکه دیگر هست پس شما تصویری از دونقطه دارید خب مشکل کجاست شما میگویید داخل عدسی ببینید درست همانجاست من دو چیز میبینم.
نه آن دوتا نیست آنیک چیز است در دو مکان مختلف. من مطمئن نیستم که مردم از شنیدن چنین چیزی متعجب شوند چونکه فکر نمیکنم مردم این چیزها را باور کنند. منظورم این نیست که میگویند دروغ میگوییم یا اینکه دانشمندان قاتى کردهاند آنقدر اسرارآمیز است که نمیشود فهمید چقدر متحیرکننده است.
در مورد معنای این موضوع فکر کنید این همان جسم است و همزمان در دو مکان وجود دارد. ما به این طرز زندگی عادت کردهایم درحالیکه این مفهوم سحرآمیز جلوی چشمانمان هست.
فیزیک کوانتوم تنها با محاسبه احتمالات سروکار دارد ولی اگر این را بپذیریم فوراً سؤالی پیش میآید:
چه کسی یا چه چیزی از بین این احتمالات انتخاب میکند تا لحظهای از تجربه را ایجاد کند؟
بیننده را نمیتوان انکار کرد. ما از دیدگاه فیزیک کوانتوم به عملکرد بیننده واقفیم ولی وقتی دقیقاً نمیدانیم بیننده چه کسی یا چه چیزی است به این معنی نیست که ما برای پیدا کردن جواب جستجو نکردهایم. تا چیزی به نام بیننده را پیدا کنیم کسی درون مغز نیست در غشای خارجی هم کسی نیست در نواحی زیر قشری مغز هم کسی نبود. کسی به اسم بیننده وجود ندارد بااینوجود همه ما تجربه بیننده بودن راداریم که دنیای بیرون را میبیند.
آیا این همان بیننده یا کسی است که برای شناخت دنیای گنگ و مرموز ذرات کوانتومی واکنش آنها دچار پیچیدگی شده است. آیا بیننده فقط همین است.
در مدل من بیننده روحی است که درون کالبدی چهار لایهای قرار دارد ازاینرو شبیه وجود روح در یک دستگاه است. این خودآگاهی است که ماشین را کنترل میکند و در همین حال محیط پیرامون را زیر نظر دارد. لایههای چهارگانه کالبدی به همه دستگاههای حس مجهز است تا از محیط پیرامون نشانههایی را بگیرد.
در واشنگتن که به جرم و جنایت مشهور است یک سری تحقیقات گسترده انجام شد که چهار هزار داوطلب از صد کشور موفق شدند تا بهصورت گروهی ساعتی از روز را به تمرکز و مراقبه بپردازند پیشبینی میشد که آمار جرم کاهش ۲۵ درصدی داشته باشد که گزارشهای پلیس این را تائید کرد.
آیا انسانها بردنیای واقعی که میبینند تأثیر دارند؟
شک نکنید که دارند. تکتک ما بر واقعیتی که میبینیم تأثیر میگذاریم حتی اگر خودمان را از آن مخفی کنیم و نقش قربانی را بازی کنیم همه ما این کار را میکنیم.
آزمایشها دانشمند ژاپنی نشان داد که کلمات بر روی مولکولهای آب تأثیر دارد. حیرتآور است وقتی افکار روی آب تأثیرگذارند حالا تصور کنید با خود ما چکار میکنند.
افکار بهتنهایی قادرند بدن ما را تغییر بدهند اکثر افراد نمیتوانند بهطور مؤثر و اساسی روی واقعیت تأثیر بگذارند به خاطر اینکه ایمان ندارند که میتوانند آن را تغییر دهند آنها یک هدف را مینویسند ولی بعد آن را پاک میکنند چون فکر میکنند که احمقانه است یعنی میگویند من نمیتوانم و مدام هدفها را مینویسند و پاک میکنند تا جایی که ایمان پیدا میکنند که اصلاً نمیتوانند
اگر با تمام وجود باور کنید که میتوانید روی آب راه بروید فکر میکنید میتوانید؟
بله درست است، حتماً میتوانید
این شبیه تفکر مثبت است تفکر مثبت ایده بسیار جالبی است ولی ما در اکثر مواقع با مقدار ناچیزی از تفکر مثبت میخواهیم تمام تفکر منفی خودمان را پنهان کنیم ما از تفکر مثبت استفاده نمیکنیم بلکه در تلاشیم تا با آن روی افکار منفی خودمان را سرپوش بگذاریم
ما وقتی در مورد چیزهای مختلف فکر میکنیم آنها را محکمتر میکنیم و به خاطر همین ناگزیر به مواجهشدن با آنهاییم ما باید با همان واقعیتی مواجه شویم که انتظارش را میکشیم اگه واقعیت معلوم باشد که نمیتوانیم آن را تغییر بدهیم ولی اگر واقعیت احتمال توانستن من باشد و این احتمال از خودآگاه سؤالی به ذهن میفرستد که چطور آن را تغییر داده و به واقعیت تبدیل کنم. چطور میتوانم بهتر و شادتر باشم. ما تجسم خودمان را گسترش میدهیم در تفکر سنتی من نمیتوانم چیزی را تغییر دهم چون من در این واقعیت نقشی ندارم واقعیت خودش وجود دارد و بهصورت یک وجود مادی مسیر خودش را با قوانین مسجل طی میکند و ریاضیات میگوید در شرایط معلوم چه چیزی پدید میآید من بهعنوان تجربه کننده هیچ نقشی در آن ندارم.
ولی از دیدگاه نوین بله ریاضیات میتواند چیزهایی را در اختیار من قرار دهد و احتمالاتی در اختیار ما قرار دهد ولی نمیتواند همان تجربهای که من در ناخودآگاهم دارم به من عرضه کند. تجربه را من انتخاب میکنم و به زبان سادهتر من در زندگی موردعلاقهام واقعیت خودم را میآفرینم به نظر میرسد که اینیک ادعای اغراقآمیز است ولی درواقع فیزیک کوانتوم همین را میگوید.واقعیت به تجربه منتهی میشود. این موفقیتآمیز است.
تا حالا فکر کردهاید افکار از چه چیزی درستشدهاند ؟
ما در دنیاهای مختلفی زندگی میکنیم یکی همین دنیای قابلرؤیت ماست یکی دنیای درونسلولی دنیای اتمی و دنیای درونهستهای که هرکدام از آنها کاملاً با بقیه فرق دارند و هرکدام زبان و ریاضیات خاص خودشان رادارند اینطور نیست که فقط کوچکتر باشند، بهکلی باهم فرق دارند ولی از طرفی مکمل هم، هم هستند چون من درحالیکه اتمها و سلولهای خودم هستم فیزیولوژی خودم را نیز تشکیل میدهم همه اینها حقیقت دارد فقط سطوح مختلفی از حقیقت هستند؛ و عمیقترین سطح حقیقت که به مدد دانش و فلسفه کشفشده است همان حقیقت بنیادی وحدانیت است و در عمیقترین واقعیت درونهسته منو و شما یکی هستیم.
من هرروز از خواب بلند میشوم و روز خودم را خودآگاه و به همان صورت که میخواهم میسازم بعضی وقتها چون ذهن من در حال آزمودن کارهایی است که باید انجام دهم کمی زمان میبرد تا ذهن من آرام شود و درک کند که من در کجا روز خودم را آگاهانه میسازم ولی وقتی من روز خودم را میسازم و اتفاقات کوچک بهصورت تصادفی میافتد که همه آنها غیرقابلتوجیه هستند ما میدانیم که اینها فرایند و یا نتیجه آفرینش من هستند و هر چه بیشتر آنها را تکرار کنیم شبکه عصبی مغزمان که وجود آن را پذیرفتهایم بیشتر میسازد این به ما نیرو و انگیزه میدهد روز بعدی هم آن را تکرار کنیم.
خدا باید عظیمتر از بزرگترین نقطهضعف بشر باشد درعینحال نشانه عظمت، توانایی بشر است.
خدا حتی باید آنقدر از ظرف ادراک ما خارج باشد که باشکوه و جلالش، طبیعت را هم به تقلید از خودش وادارد.
برای دیدن قسمت اول این مقاله جذاب اینجا کلیک کنید
عالی بود
متشکرم خوشحالم مورد توجه شما قرار گرفته است
بی نظیر،،مهرتایید بر روی باورهای من گذاشتید????????
درود بر شما خوشحالم مورد توجه شما قرار گرفته است